گفته هاي يك دوست تنها

باز خودکار،باز کاغذ،باز افکار شبانه

باز پویا،باز آمد،با یه شعر عاشقانه

باز اینجا مینویسم قطعه ای از حرف خودرا

باز آنجا میخوانی،قطعه ای از شعر نورا

بازدلتنگ من اینجا در میان مردم سرد

باز آنجا میمانی در کناراین همه درد

باز من حرف دلم را مینویسم بر روی برگ

باز تو نقاشی ات را میکنی بر بوم خود رنگ

باز من تنهای تنها، مینویسم از دو چشمت

باز آنجا میکشی تو،ذره ای از این دو چشمم

باز شعر نوی خود را با تمام افتخارم

میخوانم تا بدانی ،ای تویی دار و ندارم

من اینجا ،تو آنجا، فاصله بین من و تو

مشکلی نیست هرچه باشد، تو اینجا در دل ما

باز باران میبارد میشوم خیس مراش

او آنجا میخندد،میشوم محو نگاهش

باز او با یک تدبیر ،میکند کم مقصد ما

او باز می آید اینجا،هست او در محفل ما

باز گویم من به عشقم ،مست و شیدای تو هستم

باز او میخندد و من، در تماشای تو هستم

دست در دست،چشم در چشم

میشود این face در face

میخندیم ما با هم به همه غمهای دنیا

چاره ای جز این نداریم،تا رود غم از دل ما

باز باران می بارد ،میشوم خیس مرامش

فرق این باران با آن ،هست در نوع مرامش

باز باران بی بهانه ،میخورد بر این دو شانه

میشوم خیس مرامش،خیس ازمو تا به چانه

بازاشکم میریزد،زیر باران بی بهانه

شاید از بهرفراقش،می گریم عاشقانه

لحضه ای خیره به من شد،چشم دزدیم من از او

سوی من آید آرام،میشود دل خالی از او

دستش بر صورت من،من می چرخم به سویی

face در face میشویم ما،به که می آید بویی

چشمهای نگرانش در تلاطم بود و پرسش

بهر دانستن این غم،مینشیند او به کرنش

دستم در دست او شد،یا علی گفت و بلند شد

لبخندی بر لبانش،جاری و او مهربان شد

گفتم ای بانوی زیبا،ای تو معنی یه رویا

تا تو را هست غم چه سودی،دل باشد مثل دریا

باز لبخند ملیحش،با تمام عشق و ایثار

مینشیند بر لبانش،رفت و امیدی به دیدار

دست او در دست من شد،با تمام عشق و ایثار

تا ابد با هم بمانیم،دوستان، به امید دیدار

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:, | 15:0 | نویسنده : reza |
  • سیتی جاوا
  • قالب وبلاگ