بیا...نیا...بیا...??-:

بايد برگشت.

بازگشت به عقب هميشه بد نيست.

مثل من

كه رفتم توي مرده آباد.

... و برگشتم.

اينجا قراره حداقل تا زماني كه تهمت سياهي نزدن بمونه يادگاري.

اينجا من به خودم تلنگر مي زنم.

اشتباه مي كنم ، خط مي زنم.

راه مي رم و بيراه .

مي رم ... برمي گردم.

تا حالا اين جمله رو چند بار شنيدين؟

مي گه : مي رم ، اما زودي برمي گردم.

جمله اول ويران كننده است و جمله دوم پر از آبادي و خوشي.

بر مي گرده .

اما اگه راه بي برگشت باشه چي ؟

اون وقته كه بايد يه فكري به حال غربت دل كرد.

چه درون مي شه آتيش.

ديگه چاره نداره.

مثل خيلي چيزا كه چاره اي نيست براش.

مثل خيلي از دردا.

مثل ......

مي دونم از چي بايد بنويسم.

اما ناگفته ها زيباترند.....

بايد پيچيد به جون واژه ها ...

كاش هيچ كس توي بند نباشه .

كاش منطق بياد توي رگهامون ...

يه  دوست دارم كه هرگز عاشق پيشه نبوده...

مي گه : اگه شماها كه لاف عاشقي مي زنين بدونين عاقلان چقدر راحت ترن هرگز حتي سمت عشق هم نمي رين.

گفتم : عشق ناگهان مي آد ...

آره عشق ناگهان مي آد ....

بيا ...نیا...بیا... نیا.... بیا... :-??

بمونه ناگفته ها ....

- تا استخوان آدم را میسوزاند بودنی که بوی ترحم می دهد.

- باید بوف کور رو دوباره بخونم!!




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 24 آذر 1391برچسب:, | 13:19 | نویسنده : reza |
  • سیتی جاوا
  • قالب وبلاگ