با اینکه رشته‌اش ادبیات بود، هر روز سری به دانشکده تاریخ می‌زد. همه دوستانش متوجه این رفتار او شده‌بودند. اگر یک روز او را نمی‌دید زلزله‌ای در افکارش رخ می‌داد؛ اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود. می‌خواست حرف بزند. می‌خواست بگوید که چقدر دوستش دارد. تصمیم داشت دیگر برای همیشه خود را از این آشفتگی نجات دهد. شاخه گلی خرید و مثل همیشه در انتظار نشست. تمام وجودش را استرس فرا‌ گرفته‌بود. مدام جملاتی را که می‌خواست بگوید در ذهنش مرور می‌کرد. چه می‌خواست بگوید؟ آن همه شوق را در قالب چه کلماتی می‌خواست بیان کند؟

 

در همین حال و فکر بود که ناگهان تمام وجودش لرزید. چه لرزش شیرینی بود. بله خودش بود که داشت می‌آمد. دیگر هیچ کس و هیچ چیزی را جز او نمی‌دید. آماده شد که تمام راز دلش را بیرون بریزد. یکدفعه چیزی دید که نمی‌توانست باور کند. یعنی نمی‌خواست باور کند.

قضاوت دوست داشتن برداشت باور انتظار

کنار او، کنار عشقش، شانه به شانه اش شانه یک مرد بود. نه باور کردنی نبود. چرا؟ چرا زودتر حرف دلش را نزده بود. در عرض چند ثانیه گل درون دستش خشک شد. دختر و پسر گرم صحبت و خنده از کنارش رد شدند بی‌آنکه بدانند چه به روزش آورده‌اند. نفهمید کی و چگونه از دانشگاه خارج شده‌است.

وقتی به خودش آمد روی پل هوایی بود و داشت به شاخه گل نگاه می کرد. شاخه گل را انداخت و رفت. تصمیم گرفت فراموشش کند. تصمیم سختی بود. شاید اگر کمی تنها کمی به شباهت این خواهر و برادر دقت می‌کرد هرگز چنین تصمیم سختی نمی‌گرفت.



تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, | 20:29 | نویسنده : reza |

گفت : کسی دوستم ندارد . میدانی چقدر سخت است .

این که کسی دوستت نداشته باشد ؟

تو برای دوست داشتن بود که جهان را ساختی

حتی تو هم بدون دوست داشتن …….!

خدا هیچ نگفت .

گفت به پاهایم نگاه کن ! ببین چقدر چندش آور است .

چشم ها را آزار میدهم .

دنیا را کثیف میکنم .

آدم هایت از من میترسند .

مرا میکشند برای این که زشتم .

زشتی جرم من است .

خدا هیچ نگفت .

گفت : این دنیا فقط مال قشنگ هاست .

مال گل ها و پروانه ها ، مال قاصدک ها ، مال من نیست .

خدا گفت : چرا مال تو هم هست .

دوست داشتن یک گل ، دوست داشتن یک پروانه یا قاصدک

کار چندان سختی نیست .

اما دوست داشتن یک سوسک ، دوست داشتن تو کاری دشوار است .

دوست داشتن کاری است آموختنی ، و همه رنج آموختن را نمی برند .

ببخش کسی را که تو را دوست ندارد .

زیرا که هنوز مومن نیست .

زیرا که هنوز دوست داشتن را نیاموخته .

او ابتدای راه است .

مومن دوست دارد . همه را دوست دارد . زیرا همه از من است .

و من زیبایم . چشم های مومن جز زیبا نمیبینند . زشتی در چشم هاست .

در این دایره هر چه که هست نیکوست .

آن که بین آفریده های من خط کشید ، شیطان بود .

شیطان مسئول فاصله هاست .

حالا قشنگ کوچکم نزدیک تر بیا و غمگین نباش .

قشنگ کوچک حرفی نزد و دیگر هیچ گاه نیندیشید که نازیباست .



تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, | 20:28 | نویسنده : reza |



تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:, | 20:25 | نویسنده : reza |

خامی نیوز:

دیروز عصر در پی تماسی تلفنی به مرکز فوریت‌های پلیسی گزارش پیدا کردن یک جسد داده شده و بلافاصله نیروی انتظامی،آگاهی و دادستان شهرستان باشت به محل حادثه رفتند،  شخصی که هویتش مشخص نیست در منطقه چنارستان روستای ده بزرگ شهرستان باشت کشته شده است.

هنوز دلایل مرگ این جوان مشخص نیست و این موضوع در حال پیگیری از سوی قویه قضائی است.

اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد



تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | 17:45 | نویسنده : reza |

به تساوی زیر نگاه کنید :

 

بله 81 برابر است با توان دوم ِ مجموع ارقامش.

آیا اعداد دیگری با این ویژگی وجود دارند؟

به عدد زیر نیز توجه کنید :

 

ریاضی سرا    www.riazisara.ir

حتما ً شگفت زده شده اید !

در این قسمت می خواهیم اعدادی را معرفی کنیم که این اعداد با توانی از مجموع ِ ارقامشان برابرند. البته در این میان، اعداد یک رقمی با مجموع ارقامشان به توان ۱ برابند و از آن ها چشم پوشی می کنیم. یافتن اعداد کوچک با این ویژگی کار ساده ای است اما یافتن اعداد بزرگتر بسیار مشکل و زمان بر خواهد بود. در جدول زیر تعدادی از این اعداد را به نمایش در آورده ایم . ببینید و لذت ببرید :



ریاضی سرا     www.riazisara.ir

=

عدد

۹۲

=

۸۱

۸۳

=

۵۱۲

۱۷۳

=

۴۹۱۳

۱۸۳

=

۵۸۳۲

۲۶۳

=

۱۷۵۷۶

۲۷۳

=

۱۹۶۸۳

۷۴

=

۲۴۰۱

۲۲۴

=

۲۳۴۲۵۶

۲۵۴

=

۳۹۰۶۲۵

۲۸۴

=

۶۱۴۶۵۶

۳۶۴

=

۱۶۷۹۶۱۶

۲۸۵

=

۱۷۲۱۰۳۶۸

۳۵۵

=

۵۲۵۲۱۸۷۵

۳۶۵

=

۶۰۴۶۶۱۷۶

۴۶۵

=

۲۰۵۹۶۲۹۷۶

۱۸۶

=

۳۴۰۱۲۲۲۴

۴۵۶

=

۸۳۰۳۷۶۵۶۲۵

۵۴۶

=

۲۴۷۹۴۹۱۱۲۹۶

۶۴۶

=

۶۸۷۱۹۴۷۶۷۳۶

۱۸۷

=

۶۱۲۲۲۰۰۳۲

۲۷۷

=

۱۰۴۶۰۳۵۳۲۰۳

۳۱۷

=

۲۷۵۱۲۶۱۴۱۱۱

۳۴۷

=

۵۲۵۲۳۳۵۰۱۴۴

۴۳۷

=

۲۷۱۸۱۸۶۱۱۱۰۷

۵۳۷

=

۱۱۷۴۷۱۱۱۳۹۸۳۷

۵۸۷

=

۲۲۰۷۹۸۴۱۶۷۵۵۲

۶۸۷

=

۶۷۲۲۹۸۸۸۱۸۴۳۲

۴۶۸

=

۲۰۰۴۷۶۱۲۲۳۱۹۳۶

۵۴۸

=

۷۲۳۰۱۹۶۱۳۳۹۱۳۶

۶۳۸

=

۲۴۸۱۵۵۷۸۰۲۶۷۵۲۱

 



تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | 17:43 | نویسنده : reza |

 

 ده دستور جورج پولیا به معلمان ریاضی:

1-    به موضوع درس خود ،علاقه مند باشید.

2-    بر ماده درسی خود، مسلّط باشید.

3-    بدانید از چه راهی می توانید آنچه را در نظر دارید، یاد بدهید؟ بهترین روش یاد دادن را خودتان پیدا کنید.

4-    به چهره شاگردان خود نگاه کنید، تا متوجه انتظارهای آنها بشوید . دشواری های آنها را کشف کنید؛ توانایی این را داشته باشید که بتوانید خودتان را به جای آنان بگذارید.

5-    به آگاهی های خشک قناعت نکنید. بکوشید مهارت را که لازمه عقل و اندیشه است و عادت به کار منظم را، در دانش آموزان تقویت کنید و تکامل بخشید.

6-    بکوشید تا حدس زدن و پیش بینی کردن را به آنان بیاموزید.

7-    تلاش کنید اثبات کردن را به دانش آموزان یاد دهید.

8-    در مسأله ای که طرح شده است، چیزی را جستجو کنید که برای حل مسأله های دیگر مفید است. از موقعیتی که مسأله مشخص مفروض دارد، روش کلی را کشف کنید.

9-    راز خود را بلافاصله فاش نکنید. اجازه دهید دانش آموزان تا آن جا که می توانند تلاش خود را برای حل یا حدس راه حل، به کار برند؛ به دانش آموزان امکان بدهید، هر چه بیشتر خودشان کشف کنند.

10-     با اشاره های خود دانش آموزان را راهنمایی کنید، ولی عقیده خود را به زور به آنها تحمیل نکنید.



تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | 17:42 | نویسنده : reza |

 

وقتی صحبت از نوابغ اول جهان به میان می آید، ناخودآگاه نام "آلبرت انیشتین" به اذهان خطور می کند. اما بد نیست بدانید این فیزیکدان مشهور آلمانی جزو این لیست 10 نفره نیست زیرا ضریب هوشی یا همان IQ او در حدود 160 تخمین زده شده است. در اینجا به معرفی 10 نابغه اول جهان غرب می پردازیم که از ضریب هوشی بالاتری برخوردار بوده اند:

1- یوهان ولفگانگ فون گوته - آی کیو 210




"یوهان گوته" شاعر آلمانی با ضریب هوشی 210 ، نمایشنامه نویس، داستان نویس، دانشمند، سیاستمدار، کارگردان تئاتر، منتقد و هنرمندی آماتور بود که بزرگترین شخصیت ادبی عصر مدرن به شمار می رفت. در فرهنگ ادبی کشورهای آلمانی زبان این شخصیت از چنان جایگاهی برخوردار است که از اواخر قرن هجدهم آثار وی به عنوان آثار کلاسیک در نظر گرفته شده اند



2- لئوناردو داوینچی - آی کیو 205




"داوینچی" نقاش، مجسمه ساز، معمار، طراح و مهندس ایتالیایی دومین نابغه برتر جهان از ضریب هوشی 205 برخوردار بود. تابلوهای نقاشی "شام آخر" و "مونالیزا" این هنرمند از برجسته ترین آثار هنری دوره رنسانس محسوب می شد. یادداشت های به جا مانده از داوینچی حاکی است که وی از خلاقیت های بالای فنی برخوردار بوده به طوری که بسیار جلوتر از زمان خود به سر می برده است.



3- امانوئل سویدن برگ - آی کیو 205




"سویدن برگ"، مبتکر مسیحی و فیلسوف و دانشمند الهیات سوئدی بود که با برخورداری از ضریب هوشی 205 دست نوشته حجیمی از کلام الهی از وی به یادگار مانده است. اندکی پس از مرگ او، هوادارانش بلافاصله جمعیت پیرو فلسفه سویدن برگ را با هدف مطالعه در زمینه افکار وی راه اندازی کردند.



4- گوتفرید ویلهلم وون لایبنیتز - آی کیو 205





"وون لایبنیتز" چهارمین نابغه برتر جهان از ضریب هوشی 205 برخوردار بود. این فیلسوف برجسته آلمانی در رشته حقوق و فلسفه تحصیل کرد. این فیلسوف شهیر در زمان خود نقش قابل توجهی در مسائل سیاسی و دیپلماتیک اروپا ایفا کرد. وی در مقوله فلسفه و ریاضیات از جایگاه برجسته ای برخوردار بود.


5- جان استوارت میل - آی کیو 200




"استوارت میل"، فیلسوف، اقتصاددان و مبلغ مکتب سودمندگرایی انگلیسی بود که از ضریب هوشی 200 بهره برده بود. وی همچنین روزنامه نگاری برجسته در دوره اصلاحات قرن نوزدهم به شمار می رفت. وی از اصل سادگی در زندگی خود تبعیت می کرد.


6- بلز پاسکال - آی کیو 195






"بلز پاسکال"، ریاضیدان، فیزیکدان، فیلسوف مذهبی و استاد نثر فرانسوی بود. ضریب هوشی او 195 بود و اساس تشکیل تئوری مدرن احتمالات را بنا نهاد. وی همچنین زمینه گسترش تعلیماتی مذهبی را بنا نهاد که ادراک خدا را از طریق دل به جای منطق آموزش می داد.


7- لودویگ جوزف یوهان ویتگنشتاین - آی کیو 190




"لودویگ ویتگنشتاین" فیلسوف انگلیسی زاده شده در اتریش بود که ضمن برخورداری از ضریب هوش 190 به عنوان بزرگترین فیلسوف قرن بیستم به شمار می رفت. شخصیت این نابغه شهیر از جذابیت بسیاری در بین هنرمندان، نمایشنامه نویسان، شاعران، داستان نویسان، موسیقی دانان و حتی فیلم سازان برخوردار بود.


8- بابی فیشر - آی کیو 187




"بابی فیشر" که به روبرت جیمز فیشر معروف است، شطرنج باز ماهر آمریکایی بود که از ضریب هوشی 187 بهره برده بود. این نابغه مشهور در سال 1958 عنوان جوان ترین شطرنج باز تاریخ را به خود اختصاص داد. بازی خیره کننده وی در مسابقات قهرمانی جهانی 1972 افکار عمومی آمریکا را به بازی شطرنج هدایت کرد. فیشر بازی شطرنج را از سن 6 سالگی آموخت و در سن 16 سالگی با هدف وقف کامل خود به این بازی، ترک تحصیل کرد.


9- گالیلئو گالیله - آی کیو 185


"گالیله" فیلسوف علوم طبیعی، منجم و ریاضیدان ایتالیایی بود که به پیشبرد علوم حرکت، ستاره شناسی و قدرت مواد کمک شایانی کرد. وی از بهره هوشی 185 برخوردار بود و کشفیاتش از طریق تلسکوپ علم نجوم را متحول ساخت.


10- مادام دی استل - آی کیو 180



"نه لوئیز جرمانی نکر بارونس دی استل هولستین" معروف به مادام دی استل دانشمند، مبلغ سیاسی و سخنور فرانسوی - سوئیسی بود که از ضریب هوشی 180 سهم برده بود. وی به عنوان واسطه ای میان فرهنگ نو استعماری اروپا به مکتب رومانتیک گرایی به شمار می رفت. نوشته های او در زمینه های داستانی، نوازندگی، مقالات اخلاقی و سیاسی، انتقادات ادبی، مطالب تاریخی، خاطرات شخصی و شعر از شهرت بالایی برخوردار است.



تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | 17:40 | نویسنده : reza |

 

چه خبر از دل تو....؟ 

 

نفسش مثل نفسهاي دل کوچک من ميگيرد...؟ 

 

يا به يک خنده ي چشمان پر از ناز کسي ميميرد؟ 

 

چه خبر از دل تو؟ 

 

 

دل مغرور تو هم مثل دل عاشق من ميگيرد...؟


 



تاريخ : چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, | 17:29 | نویسنده : reza |

از (( شیطون )) میپرسن چیکارا میکنی ؟؟!
ش
میگه : 3 روز در هفته میرم آمریکا درس میدم ..

میگن : 4 روز دیگرو کجایی ؟؟! 

میگه : تو قم درس میخونم !!!



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 15:22 | نویسنده : reza |

دختر خانوما واسه تست اقا پسرا :
.
.
.
.
.
.
.
یدونه با تمام قدرت بزنید تو گوشه دوست پسرتون ! 

1- اگه هیچ عکس العملی نشون نداد تـــــریاک کشیده ..

2- اگه زد زیره خنده علف زده :دی ..

3-اگه پرید بالا بنگ زده ..

4-اگه سکته کرد شیشه کشیده ..

5-اگه ازت لب گرفت کرک زده :)

6-اگه فحش خوار مادر داد مستــــه ! 

7- اگه زد زیره گوشت دندونات ریخت تو دهنت یارو سالــمـــه خیالـــت راحـــت !



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 15:21 | نویسنده : reza |

مادر خطاب به پسرش : نیوتون رو میـــــشناسی ؟! 
.
.
پسره : نه .. کــــی هست ؟؟!
.
.
.
مادره : اگه به درســــات بیشتر توجه میکردی میشناختیـــش ! 

پسره : خیلی خب ! پارمیـــــدا رو میشناسی ؟؟! 
.
.
.
مادر : نه !

پسره : اگه به شوهرت بیشتـــر توجه میکردی میشناختـــــــیش ! :)))



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 15:17 | نویسنده : reza |

یه چیزیو فراموش نکنیــــن ..

ستاره ها نمیتونن بدون تاریکــــی بدرخشـــن .. !



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 15:16 | نویسنده : reza |

آدمایی که قصد دارن تو زندگیتون بمونن ،

هر جوری هم که شده یه راهـــی پیدا میکنن..

اگه از این آدما پیدا کردیـــن تو ذوقشـــون نزنیـــن :|



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 15:16 | نویسنده : reza |

انصاف نیست دنیا آنقدر کوچک باشد که ..

آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی ؛

و آنقدر بزرگ باشد که ..

نتوانی آن کس را که دلت می خواهد حتی یک بار ببینی ..



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 15:15 | نویسنده : reza |


 

 

149977 دختر آمریکایی از طریق فیس بوک عاشق یک پسر افغانی شد و به افغانستان رفت + عکس

 

دختر آمریکایی از طریق فیس بوک عاشق یک پسر افغانی شد و به افغانستان رفت + عکس

فیس بوک، پای دختر دلداده یی امریکایی را به شهر مزار شریف کشاند.
یک دختر امریکایی که از طریق فیس بوک با یک پسر از شهر مزار شریف آشنا شده بود سرانجام به مزار آمد و در محکمه به دین اسلام مشرف شد.
این دختر امریکایی که کرستینا نام دارد، از طریق شبکه اجتماعی فیس بوک از کالیفرنیای امریکا با جوان افغانی که در شهر مزارشریف سکونت دارد اشنا و سرانجام  این دوستی به دل باختگی دختر آمریکایی ختم میشود.
این دختر آمریکایی که عاشق این پسر افغان شده برای دیدار با او راهی مزار شریف میشود که درهمانجا با تشرف به دین اسلام عشق خود را به این پسر اثبات میکند.

 

44139 791 دختر آمریکایی از طریق فیس بوک عاشق یک پسر افغانی شد و به افغانستان رفت + عکس

وی باحضور در دادگاه مزارشریف رسما اسلام آورده و پس ازان به عقد پسر مورد علاقه اش درآمد تا زندگی با او را آغاز کند.
وی پس از تشرف به دین اسلام نام خود را به بی بی صفیه تغییر داده است.

 

منبع : البرز نیوز



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 14:10 | نویسنده : reza |


2l2bxw عکس : عجب شباهتی



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 14:10 | نویسنده : reza |

عکاسی چیست؟ ممکن است تاکنون به این پرسش اندیشیده یا نیندیشیده باشید. با این همه، اکنون دیگر تصور دنیا بدون عکس و عکاسی برای ما ناممکن است.
 
به گزارش بروزترین ها ، سالانه مسابقات عکاسی زیادی در جهان برگزار می شود که جایزه جهانی سونی یکی از مهم ترین در این زمینه است.
 
در ادامه این گزارش برخی از بهترین عکس هایی که تاکنون در این مسابقه شرکت کرده اند ملاحظه می کنید:

38317 339 عکس های دیدنی از زیباترین و جالب ترین لحظات

38322 968 عکس های دیدنی از زیباترین و جالب ترین لحظات

 

 

38325 763 عکس های دیدنی از زیباترین و جالب ترین لحظات

برای دیدن بقیه عکسا به ادامه مطلب برید



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 14:3 | نویسنده : reza |

OMG 1 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 4 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 5 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 6 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 7 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God OMG 8 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 9 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 10 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 11 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 12 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 13 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 14 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 15 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 16 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 17 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God

OMG 18 اصولا تو این صحنه ها میگن Oh My God



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 14:3 | نویسنده : reza |

adriana lima 1 عکس های جدید آدریانا لیما

adriana lima 2 عکس های جدید آدریانا لیما

 

برای دیدن بقیه عکسا به ادامه مطلب برید


ادامه مطلب



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 14:3 | نویسنده : reza |

 

 
 

 

best street 17 عکس های بسیار دیدنی از هنرهای خیابانی برگزیده سال ۲۰۱۲

best street 18 عکس های بسیار دیدنی از هنرهای خیابانی برگزیده سال ۲۰۱۲

best street 19 عکس های بسیار دیدنی از هنرهای خیابانی برگزیده سال ۲۰۱۲

best street 20 عکس های بسیار دیدنی از هنرهای خیابانی برگزیده سال ۲۰۱۲

برای دیدن بقیه عکسا به ادامه مطلب برید


ادامه مطلب


تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 14:3 | نویسنده : reza |

دخترها:

بعضی از اونا واقعاً می خونند وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند.

بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست ...

یه عده ای هم هستند که به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد !

و اما پسر ها:

یا درس نمی خونند یا وقتی می خوان بخونن باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه… یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندن، بلند میشن میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون.

همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده . خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره به همین سادگی...



تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:, | 14:2 | نویسنده : reza |

 

 

 

. بخش اول :  ماده و تغييرات آن

 

                      فصل 1 : درون اتم

                      فصل 2 : اتم ها و تركيب شيميايي

 

 

 . بخش دوم :  زمين زيستگاه ما

 

                      فصل 3 : سرگذشت زمين

                      فصل 4 : زمين ساخت ورقه اي

                      فصل 5 : فراتر از زمين

 

 

. بخش سوم :  انرژي ، زندگي

 

                      فصل 6 : كار، انرژي و توان

                      فصل 7 : فشار

                      فصل 8 : بارالكتريكي

                      فصل 9 : جريان الكتريكي

. بخش چهارم :  دنياي زنده

 

                      فصل 10 : انسان و حركت

                      فصل 11 : هماهنگي و ارتباط

                      فصل 12 : نوجواني و بلوغ

                      فصل 13 : توليد مثل

                      فصل 14 : آدمي و محيط زيست

 



تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 21:34 | نویسنده : reza |

سلام بچه ها

نميدونم چرا ولي نويسنده ي وبلاگ بازگشت وبلاگشو حذف كرد

من كه خيلي ناراحت شدم



تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 19:42 | نویسنده : reza |

  یادت باشه . . . 
 



وقتی واسه کسی همه کس شدی ، اون کس بعد از تو خیلی بی کسه ،

یا برای کسی همه کس نشو ، یا اگه شدی به فکر بی کسی هاش    

هم باش . . .



تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 19:40 | نویسنده : reza |

 

 

وقتي دل کسي رو بشکنيد...

هر کاري هم که بعد از اون براش انجام بدين...

اون ديگه هيچوقت براتون همون "آدم سابق" نمي شه

هيچ وقت...

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
  •  
ساعت19:25توسط پری جون | |
نظر دهید

 



تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 19:39 | نویسنده : reza |

آه ای رقیب بی رحم عشق منو ربودی

آه ای یار بی وفا  به یاد من نبودی

حالا داری با عشقت زندگیتو میسازی

غافل از اینکه اینجا قلبی شکستی

مدیونی به این چشمهای مظلوم

به این دستهای خالی 

به این قلب داغون

مدیونی به این پاهای خسته

به این حال پریشون

به این قلب شکسته

حلالت که شکستی دلم رو

پا گذاشتی رو حسم رو قلبم غم نشست

نترس،نمیذارم بفهمه رقیبم هرچی که بین منو تو گذشت

واسه پا پسی ها هیچ کسی نمیاد پا به پا 



تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 19:39 | نویسنده : reza |

به دليل به روز بودن سايت از تمامي صفحات ديدن كنيد



تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 19:12 | نویسنده : reza |

 

قصه از اینجا شروع شد....

خیلی عصبانی بود. گفت اگه دوستم داری ثابت کن!

 

گفتم چه جوری؟؟؟؟

تیغ رو برداشت گفت رگت رو بزن. گفتم مرگ و زندگی دست خداست!!!

گفت پس دوستم نداری؟

تیغ رو برداشتم رگمو زدم! وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم زیر لب آروم گفت:

"اگه دوستم داشتی تنهام نمیذاشتی....."

 



تاريخ : دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:, | 18:48 | نویسنده : reza |

دوران کودکی 

کودکی آدولف هیتلر
محل تولد هیتلر، براونا آم این

آدولف هیتلر حدود ساعت ۰۶:۳۰ بعد از ظهر ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در مسافرخانه‌ای در شهری مرزی و کوچک به نام بران‌آئو ام این دراتریش، بین مرز اتریش و امپراتوری آلمان زاده شد. پدر او آلویس هیتلر (۱۸۳۷ – ۱۹۰۳)، یک کارمند پائین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر،کلارا هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. او شش بچه به دنیا آورد. تنها آدولف، که دومین فرزندش بود، و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند. هنگامی که هیتلر ۳ ساله بود خانواده او به ایالت باواریا در جنوب آلمان مهاجرت کردند.[۲]درسال ۱۸۹۴ خانواده هیتلر به نزدیکی شهر لینز مهاجرت کردند و تا زمان بازنشستگی پدر هیتلر در آنجا ماندند، در این دوره هیتلر به عنوان کودکی خستگی ناپذیر به بازی و درس در مدرسه‌ای نزدیک به خانه مشغول بود. برادر او ادموند بر اثر بیماری سرخک در ۲ فوریه ۱۹۰۰ درگذشت و این اتفاق تاثیری دائمی در هیتلر ایجاد کرد و اعتماد به نفس هیتلر را تا حدود بسیاری تضعیف کرد و باعث شد آدولف هیتلر کج خلق شود و همواره با پدر خود بحث‌های طولانی داشته باشد. روابط هیتلر با مادرش بسیار خوب و صمیمانه بود و این کاملاً برعکس روابط او با پدرش بود که معمولاً او را کتک می‌زد[۳] با اینکه هیتلر علاقه مند بود به رشته هنر بپردازد ولی پدر وی او را به مدرسه فنی فرستاد، هیتلر بعدها در کتاب نبرد من اعتراف کرد که «امیدوارم بتوانم چند سال عقب افتادگی که پدرم به من تحمیل کرد را جبران کنم.» هیتلر حتی در زمینه سیاسی هم با پدر خود اختلاف داشت، پدر هیتلر فردی معتقد به امپراتوری اتریش بود اما هیتلر خود و اتریش را جزء آلمان و امپراطوری روم باستان می‌دانست. پس از مرگ پدر هیتلر در ۳ ژانویه ۱۹۰۳ وی مدرسه فنی را ترک کرد. آدولف هیتلر در کتابشنبرد من، لحنی مودبانه درباره پدرش دارد، به هر حال او اظهار می‌کرد تصمیم جدی که برای نقاش شدن داشت باعث اختلاف نظرات بسیاری در بین آن‌ها شده بود.

جوانی 

محوطه قدیمی اقامت در مونیخ، نقاشی هیتلر، ۱۹۱۴

از سال ۱۹۰۵ به بعد هیتلر در یک پرورش گاه بوهامایی زندگی می‌کرد و مادرش را تحت حمایت خود داشت. او دوبار از موسسهٔ هنرهای زیبای وین (۱۹۰۷-۱۹۰۸) به خاطر عدم صلاحیت در نقاشی مطرود شد. به او گفته شد که توانایی‌هایش بیشتر در زمینهٔ معماری کاربرد دارد. وی درخاطراتش که نمایانگر مجذوبیتش به همین موضوع است می‌گوید:

هدف من از این سفر بررسی گالری موزهٔ کرت بود. اما کمی بعد از اینکه به تابلویی دقت می‌کردم متوجه می‌شدم چیز دیگریست که توجه مرا به سوی خود جلب می‌کند، و آن خود موزه بود. از صبح تا نیمه شب، توجهم از موضوعی به موضوع دیگر عوض می‌شد اما این ساختمان موزه بود که بیشترین توجه من روی آن متمرکز شده بود.[۴][صفحه؟]

بنا به سفارش رئیس آموزش گاه، وی متقاعد شد که مسیر تحصیلیش را تغییر دهد. ولی وی تحصیلات لازم برای معماری را نگذرانده بود:

بالاخره بعد از مدتی تلاش یک مهندس شدم، بقیه راه مشکلی که در مدرسه ریشویل از دست داده بودم در اثر کوشش‌ها و تمرین‌های ده ساله تا اندازه‌ای جبران شد و هنگامی که بعد از مرگ مادرم دو مرتبه به وین آمدم این بار اقامت من چندین سال طول کشید حالت آرامش و تصمیم جدی در خود احساس کردم و کم کم غرور اولیه‌ام بیدار شد و جدا مصمم شدم که خود را به جایی برسانم.[۵][صفحه؟]

در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷ مادرش کلارا هیتلر با یک مرگ دردناک بر اثر سرطان سینه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. هیتلر از طریق دادگاهی در لینز تمامی سهمش از ارث پدری خود را به خواهرش پاولا هیتلر واگذار کرد، آدولف در ۲۱ سالگی وارث ثروت یکی از عمه(خاله)هایش شد. او به عنوان یک نقاش در وین مشغول کار شد. او از روی کارت پستالها طرح می‌کشید و به کاسب‌ها و توریست‌ها می‌فروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی اینچنینی نقاشی کرد.[۶] بعد از دومین بار اخراج از موسسهٔ هنرهای زیبا هیتلر دچار فقر مالی شدیدی شد. در ۱۹۰۹ وی به دنبال سرپناهی می‌گشت و در ۱۹۱۰ در خانه‌ای که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود سکنی گزید. مخالفت با یهود ریشه‌ای عمیق در فرهنگ کاتولیک‌های اتریش داشت، وین دارای یک جامعه بزرگ یهودی، شامل بسیاری از یهودی‌های ارتدکس اروپای شرقی بود. هیتلر معتقد بود یهودیان دشمنان نژاد آریایی و باعث بدبختی و عقب ماندگی کشورش اتریش بودند. زمانی که هیتلر در وین زندگی می‌کرد به دقت اوضاع سیاسی و رفتار احزاب مختلف را زیر نظر می‌گرفت و رفتارهای احزاب را بررسی می‌کرد. وی پس از بررسی احزاب اتریش به این نتیجه رسید که تنها حزبی می‌تواند به قدرت کامل دست یابد که بتواند تظاهرات عظیم خیابانی به نفع خود سازمان دهی کند و احساسات و هیجانات مردم را در اختیار بگیرد و همچنین پشتیبانی دست کم یکی از سه نیروی اصلی کشور یعنی ارتش، کلیسا و یا شخص اول مملکت (رییس جمهور اتریش) را با خود داشته باشد. هیتلر این تجربیات را در راه به قدرت رساندن حزب نازی به خوبی به کار گرفت. وی در کتاب خود نبرد من می‌نویسد که استدلال‌های منطقی و جملات ادیبانه نیستند که تاریخ را می‌سازند بلکه خطابه‌های تحریک کننده هیجانات مردم هستند که مسیر تاریخ را تعیین می‌کنند. در سال ۱۹۱۳، هیتلر از اتریش - مجارستان به مونیخ نقل مکان کرد. اما چون برای کشورش خدمت سربازی انجام نداده بود توسط پلیس مونیخدستگیر و سپس به کشورش برگردانده شد اما هیتلر از خدمت سربازی معاف شد و توانست بار دیگر به مونیخ برگردد.

جنگ جهانی یکم

هیتلر در ارتش آلمان، ۱۹۱۴، نشسته در سمت راست

در اوت ۱۹۱۴ جنگ جهانی یکم آغاز و هیتلر برای لشکر باواریا داوطلب شد. او یک سرباز وظیفه فعال بود که به عنوان پیغام آور در فرانسه و بلژیک در معرض دید آتش دشمن خدمت کرد. اگر چه خدمت هیتلر قابل تقدیر بود ولی به خاطر این که تابعت آلمانی او مفقود شده بود هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. او دوبار برای شجاعت در جنگ نشان صلیب آهنی، درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۴، و صلیب آهنی، درجه یک که به ندرت به سرجوخه‌ها اعطا می‌شود، در اوت ۱۹۱۸ را دریافت کرد. در مدت جنگ هیتلر یک آلمانی میهن پرست شد، هرچند او تا سال ۱۹۳۲ تابعیت آلمانی نداشت. او در مدت خدمت سربازی اش نقاشی‌های روزنامه ارتش را نیز می‌کشید اما در سال ۱۹۱۶ از ناحیه پای چپ دچار زخمی شد و مدال جانبازان را نیز دریافت کرد و پس از بهبودی مجدداً به جبهه بازگشت.[۷] وقتی که مردم اعتقاد به شکست ناپذیری ارتش آلمان داشتند، آلمان در نوامبر سال ۱۹۱۸ تسلیم شد. هیتلر با شنیدن خبر تسلیم شدن آلمان دچار شوک شدیدی شد. او در آن زمان به خاطر حمله شیمیایی به وسیله گازخردل در بیمارستان صحرایی بود و به طور موقت دچار نابینایی شده بود. مانند بسیاری از میهن پرستان، او سیاست مداران غیرنظامی و یهودیان و کمونیست‌ها را در تسلیم شدن آلمان مقصر می‌دانست.

پس از جنگ جهانی یکم

نتیجه جنگ جهانی یکم برای آلمان شکستی فاجعه بار بود. کشورهای پیروزمند در عهدنامه ورسای شرایطی بسیار سخت و خفت بار را به این کشور تحمیل کردند. با شکست رایش دوم در جنگ جهانی یکم، در آلمان جمهوری وایمار تشکیل شده بود. پس از جنگ جهانی یکم آلمان در بحران غرق بود. در جامعه‌ای که لایه‌های گسترده مردم با بی کاری و فقر روبرو بودند هیتلر مانند بسیاری از هم نسلان خود، تسلیم آلمان را رد می‌کرد و شکست آلمان را نتیجه اتحاد یهودیان و کمونیست‌ها می‌دانست و خواهان جبران آن بود. هیتلر مرام سیاسی خود را به روشنی در کتاب نبرد منتشریح کرده‌است.



تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | 14:47 | نویسنده : reza |
ببین غمگین، ببین دلتنگ دیدارم... ببین خوابم نمی آید، بیدارم... نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو: تورا بیش از همه کس دوست میدارم


تاريخ : یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, | 14:45 | نویسنده : reza |
صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 17 صفحه بعد
  • سیتی جاوا
  • قالب وبلاگ