گــــــر بــــاز گــــر آنکه او ز غمت دل بندد چون من کیست این همه بی وفایی ندارد ثمر
ای الهه ی ناز
با دل من بســـاز
کین غم جان گداز
برود ز برم
دل من نیاسود
از گناه تو بود
بیا تا ز سر
گنهت گذرم
می کنم دست یاری به سویت دراز
بیا تا غم خود را با راز و نیاز
ز خاطر ببرم
نکند تیر خشمت دلم را هدف
به خدا همچون مرغ پر شور و شعف
به سویت بپرم
ناز تو بیش از این بهر چیست
تو الهه نازی، در بزمم بنشین
من تورا وفادارم، بیا که جز این
نباشد هنرم
به خدا اگر از من نگیری خبر
نیابی اثرم
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.